( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

         

تا طلوع انگور

چند ساعت راه است ؟

.....

شعری از سهیل محمودی

گر چه خویش را به هر چه خواستم , رسانده ام

عشق من ! قبول کن , هنوز بی تو مانده ام

تو؛ نهایت تمام قله های دور دست

من؛ کسی که عشق را به قله ها رسانده ام

دامن تمام ابرهای دور دست را

با هوای آفتاب روی تو تکانده ام

خوب من, به جان آینه - به چشم تو قسم - 

یک دل زلال در برابرت نشانده ام

حرف آخرم همین که با تمام شاعریم

غیر تو برای هیچ کس غزل نخوانده ام .

من از خیر این ناخدایان گذشتم

                      خدایی برای خودم آفریدم ..