من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
سلام. در بزم شراب مردافکن دعوتی... تمام راها به بن بست میرسن. کف دست هایم زیر آفتاب تاول زد/ باز مانده بودند،/ که بگیریشان... اگر باهم بودن عملی نباشد سراغ گرفتن حداقل معرفت است، گویا. و من بیمعرفتی میکنم در حق این صفحه و خوب واقعا دلم میگیرد از این بی وفایی خودم. هر جای دنیا که باشی و هر شرایطی بالاخره باید حرمت نان و نمکی که باهم خوردیم را نگه دارم. اگر شده صفحه ای را باز کنم و بنویسم که: "..." و همین. به فکر تو بودم همه راه/ حتی هنوز/ ته این بن بست/ .../ هزار تکه من را بچین و بر هم ریز. ز نو پریشانم. نوشتن میان سهم سنگین من از درد و خون به باورم نمیماسد. خسته ام. چقدر خسته ام. چقدر خسته ام. باز....
هیییییییییییییییی
همیشه به وبلاگتون سر میزنم. آروم و دوست داشتنیه ...
دلم برای معجزه تنگ شده است!
چه هوس انگییییییییییز :)
خوبی سعیده جان؟
معجزه شاید تنها چیزی باشد که می تواند امروز به دادم برسد !
سلام. در بزم شراب مردافکن دعوتی...
تمام راها به بن بست میرسن. کف دست هایم زیر آفتاب تاول زد/ باز مانده بودند،/ که بگیریشان... اگر باهم بودن عملی نباشد سراغ گرفتن حداقل معرفت است، گویا. و من بیمعرفتی میکنم در حق این صفحه و خوب واقعا دلم میگیرد از این بی وفایی خودم. هر جای دنیا که باشی و هر شرایطی بالاخره باید حرمت نان و نمکی که باهم خوردیم را نگه دارم. اگر شده صفحه ای را باز کنم و بنویسم که: "..." و همین. به فکر تو بودم همه راه/ حتی هنوز/ ته این بن بست/ .../ هزار تکه من را بچین و بر هم ریز. ز نو پریشانم. نوشتن میان سهم سنگین من از درد و خون به باورم نمیماسد. خسته ام. چقدر خسته ام. چقدر خسته ام. باز....
وای نه
اگه چیدی یه سبد هم بفرس در خونه من که دیگه چشام فقط داره آلبالو گیلاس میچینه