عجب آشفته بازاری ست دنیا...
عجب بیهوده تکراری ست دنیا...
.
عاشقانه همین گنجشکهایند که هر روز شیطنت هاشان را میشنوی, روی همین درخت روبرو... وگرنه دنیا حرفی برای گفتن ندارد که... تکرار است و تکرار و تکرار . یکروز هم فکر خواهی کرد چند نفر هنوز هستند که درخاطرشانی...از آن فکرهای غمناک !
هرچند , درخت اگر باشی همیشه گنجشکهایی هستند که لابلای شاخ و برگت زندگی را تکرار کنند.
درخت بودن هم گاهی خوب است . " حیف انسانی و میدانی...تا همیشه تنها هستی.."*
*محمدعلی بهمنی : حیف انسانم ومی دانم تا همیشه تنها هستم..
سلام سعیده جان
رفیق قدیمی
این تکرارها که می گویی کلافه کرده دنیای این سالهایم را
بدتر از آن اینکه
حیاط خانه ی ما درختی هم ندارد...
سلام
سعیده خانم چه جالب که الان داشتم همین شعر رو می خوندم
ر
برای ته مانده های یک مرد :
خوش بحالت
خانه ی ما که اصلا حیات ندارد
که حیاتش درخت نداشته باشد
و درختش گنجشک
طبق گذشته شاید اگر گنجشک هم داشتیم
بال نداشت !!!!!!!!!
مانند یک پرنده پریدی، سفر به خیر!
امّا قبول کن دلم آنقدر بد نبود-
که بی خبر ولش کنی آن روزها که مرگ
در می زد و کسی که به دادش رسد نبود
می خواست تا تو پر بزند، تا به آسمان
انگار شوق اینکه پری وا کند نبود
حالا غروب ها به افق خیره می شود
گنجشک کوچکی که پریدن بلد نبود
مانند یک پرنده پریدی، سفر به خیر!
امّا قبول کن دلم آنقدر بد نبود-
که بی خبر ولش کنی آن روزها که مرگ
در می زد و کسی که به دادش رسد نبود
می خواست تا تو پر بزند، تا به آسمان
انگار شوق اینکه پری وا کند نبود
حالا غروب ها به افق خیره می شود
گنجشک کوچکی که پریدن بلد نبود
... دعوتی به بزم پوچ
زندگی گاهی هر کار میکند تا به خاک ناامیدی بکشاندت و تو در ساده لوحانه ترین شکل طبیعی ناممکن فکر میکنی همه لبخندشان راگم نکرده اند، زندگی فقط یک جاست که به گره برمیخورد. وقتی میبینی چقدر جمله های امیدواری بیشعورند وقتی باید به کسی گفته شوند که... جمله ها اینجور وقتها واقعا نفهم هستند. نگران کسی نیستم جز یک نفر. این روزها هم به زودی خاطره می شوند. تا خاطره شدنشان هم فقط باید زندگی کرد.