( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

باران

  --------------

 

نه آب بود و

         نه سبزه .

نه صدای درخت

نه مهربانی پرنده ...

 

باران نمی دانست

اینجا که می بارد

               کویر است .

نظرات 13 + ارسال نظر
یاسر دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:09 ب.ظ http://faryadegharibe.blogfa.com

سلام

ممنون که خبرم کردی.

زیبا بود. از همه قشنگ تر خلاصه و مفید بودن آپت بود.

من از هر چیز طولانی و خسته کننده بدم میاد.

بیت اخرت خیلی قشنگ بود.

رضا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:35 ب.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام دوست خوبم
با ی پست جدید با عنوان (آیا ما هم می توانیم؟) به روزم
مثل همیشه منتظر حضور سبز و نظر زیباتون هستم.

رویای خاکستری دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام عزیز. خوبی؟
خیلی زیبا بود. خیلی ها خیلی چیز ها رو نمی دونن ولی انجام می دن. شاید بخاطر دل خودشون باشه
موفق باشی

مسیح دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام
بارون اگه توی کویر نباره پس کجا بباره!؟
.................
لبهای من خشک می شود همچو رود
وقتی که چون کویر آن را مکیده ای....

***بهار-فرشته معصوم*** سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:50 ب.ظ http://www.sinlessangel.blogsky.com

حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است...
باز هم همان حکایت همیشگی..!
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشم.
آه...ای دریغ و حسرت همیشگی...
ناگهان چه زود دیر می شود...!!!

سلام عزیزم...
باز هم مثل همیشه زیبا بود...
من آپم.یه آپ متفاوت...
با آرزوی بهترینـــــــــها:بهـــــــــــار

آرش سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

بیچاره بارونی که سرنوشتش کویر باشه.میره توو دل کویر عمر زیادی هم نداره.

باور کن من وبمو خیلی سبک کردم اگه دیر باز میشه فکر کنم سرعت خودت پائین باشه

ساینا سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

شنیدم که می گن : باران باش تا برای باریدن خاک کویر و لطافت یک گل در نظرت مهم نباشه
.
.
اما مگه میشه برای باران یکسان باشه که کجا می باره !
لطافت گل و مهربونی پرنده کجا و خشکی کویر کجا ....
..
..
چه سرنوشت بدی :
که باران در کویر ی ببارد بی آنکه حس کند سبزی و لطافت خاک اش را !!!!
منتظرتم عزیزم

دریا چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ق.ظ http://biseda62.blogfa.com

باران در کویر ویران کننده است ... زمین را می شوید و کویر را با خود می برد ...
وب قشنگی داری ... شعرتم واقعاْ قشنگ بود به من سر بزن

آنجلینا پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:16 ب.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

دلم برای کویر می سوزد...تنها نادانی باران به دادش می رسد!!!!!

یاسر پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ب.ظ http://faryadegharibe.blogfa.com

[گل]سلام . آپم عیدت هم مبارک[گل]

مهسا پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

سلام سعیده جان

کاش ما همه مثل بارون اینقدر بزرگ و بخشنده باشیم...شاید به بزرگواری باران کویر هم سبز شود!

وحیده جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:27 ب.ظ

کویر معجزه درختان است
که در آن پای نگذاشته اند
حتی یک قدم...

رضا جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.navayedel86.blogfa.com

سلام
صبح آدینه بخیر
نوشته هات زیبا بود

راستی زمزمه های دل تنگی مرا می خوانی ؟

در اسفند ماه زمزمه های دل تنگی مرا با این عناوین بخوان :

انار

امروز می شود دل را هدیه داد ولی فردا ....

تبر

آخرین بار

و ...

منتظر حضور عاشقانه ی شما و نظرات ارزشمند شما می مانم

شاد باشی و شادی بخش

یا علی
[گل]

راستی همیشه چه زود دیر میشه [چشمک]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد