-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 تیرماه سال 1396 10:55
خودم را ، روزگارم را لابلای همین خطوط پیدا میکنم دوباره.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 تیرماه سال 1394 02:58
قربون محبتت خدا؛ تو این ماه ،همه رو مهمون میکنی مارو امتحان ! نکن فدات شم ، نکن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 خردادماه سال 1394 03:26
یه وقتایی هم هست که دلت خیلی گرفته ......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 خردادماه سال 1394 00:25
بعد اینهمه سال.....دخترکم خوابیده کنارش دراز میکشم و هوای اینجا به سرم میزند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مهرماه سال 1391 21:54
ا ی نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور، به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم میگیری ؛ به تبسم ، به تکلم ، به دل آرایی تو ... به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو به نفسهای تو در سایه سنگین...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 16:43
اینجا دفتر تنهایی های من بود . تنهایی م هر چه کمرنگ تر شد حضورم در اینجا هم کمرنگ تر . حالا می آیم هر چند وقت یکبار میبینمش تا فراموش نکنم همدم تنهایی هایم را... همین . . و رو نوشت به خدا : گرچه افتاد ز زلفت گره ای در کارم همچنان چشم امید از کرمت میدارم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 21:28
آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگویی م که نی ، نی شکنم شکر برم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 10:01
می خواهم بمانم جایی میان آغوشت که امن ترین جای دنیاست ، این روزها .. برای ما که دلشکسته ایم و خسته ایم ،نه برای عده ای ولی، چه خوب شد نیامدی..!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 00:09
چه اسفندها... آه! چه اسفندها دود کردیم! برای تو ای روز اردیبهشتی که گفتند این روزها می رسی از همین را ه! -قیصر امین پور
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 23:47
بگذار شاعرانه هامان را با هم سر کنیم حالا که آمدی.. ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 21:25
آغوشم برایت باز است برای همیشه. بیا..
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 بهمنماه سال 1390 20:21
باورت نمی شود ، ولی دلم میخواهد حرف بزنم... با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سال ها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام خوب ترین حادثه می دانمت خوب ترین...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 21:03
اینهمه ستاره یکی از من _ یکی از تو خودت ببین ... ... تو کجایی ؟!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 20:27
"چند روزیست دلم در تب و تابی دگر است" "و گمان می رود آغاز عذابی دگر است" * "با خرابات نشینان ز کرامات ملاف " این سخن ها همه از شاعر نابی دگر است روزهایم همه تکرار عذابی سیهند دلخوشیهام همه شکل حبابی دگر است من همان روز که از چشم تو غم نوشیدم دیده بودم دل تو چشمه ی آبی دگر است...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 دیماه سال 1390 17:58
به من که فکر میکنی تمام تنم داغ می شود ... تو ، نمی فهمی... !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 23:15
روزهایی هم بود که دلمان میخواست پرواز کنیم ، توی آسمانی که نمی دانستیم تا کجا امتداد دارد... * دست دلم تنگ است، وگرنه برایت شعر تازه ای میگفتم...
-
خاطره...!
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 21:03
بیچاره دلم فرصت نکرد چشمهایت را ببیند راستی, طعم نگاهت ,چه رنگی بود؟!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 23:27
عجب آشفته بازاری ست دنیا... عجب بیهوده تکراری ست دنیا... . عاشقانه همین گنجشکهایند که هر روز شیطنت هاشان را میشنوی, روی همین درخت روبرو... وگرنه دنیا حرفی برای گفتن ندارد که... تکرار است و تکرار و تکرار . یکروز هم فکر خواهی کرد چند نفر هنوز هستند که درخاطرشانی...از آن فکرهای غمناک ! هرچند , درخت اگر باشی همیشه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1390 18:36
بی نهایت روزهای مانده در پیش است بی نهایت حرفهای ناب بی نهایت عشقهای خوب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 23:51
بزرگ است آنقدر بزرگ که دوستش دارم ... مادرم را می گویم .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 تیرماه سال 1390 01:23
مشتری امشب در آغوش ماه می خوابد . ماه من ، مشتری امشب تو کیست ؟ (از یادداشت های قدیم..)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خردادماه سال 1390 01:21
این امت سرگشته پیامبر نمی خواهد خدا میخواهد .... برایمان خدا بفرست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 23:49
شازده کوچولو گفت : آدمهاورمی دارند پنج هزار تا گل را توی یک گلستان می کارند و آن یک دانه ای را که دنبالش می گردند هیچ وقت آن میان , پیدا نمی کنند ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 23:00
تا نگاه میکنی ذره ذره آب میشوم توی چشمهای تو , شراب میشوم سربکش مرا لابلای بوسه هات غرق خواب می شوم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 بهمنماه سال 1389 21:20
عشق یعنی ... سرت را بگیرد در آغوش و موهای سپیدت را بشمارد دانه دانه، و تو حیرت کنی که از کِی ... این قدر پیر شده ای -علیرضا معتمدی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آذرماه سال 1389 00:22
از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 20:21
تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با درد موافق شده است شاعر نشدی ،وگرنه می فهمیدی پاییز بهاریست که عاشق شده است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 00:38
هر چند که یوسفی، زلیخا نشوم مجنون هم اگر شوی تو ، لیلا نشوم یک بار ، تو یک بار فقط آدم شو نامَردم اگر دوباره حَوا نشوم - مهدی جهانداری
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مردادماه سال 1389 23:06
یک جام شراب ناب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب تنهایی ست ای عشق حساب کار دستت باشد ! - شعر از ...(شاعرشو نمیشناسم)
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 تیرماه سال 1389 15:54
ناباورانه گفتی دوستم داری باورت کردم .....