( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

با درد کشان هر که در افتاد بر افتاد

 

آدمها برای اثبات حقارتشون کارای زیادی میکنن که یکی از اونها زیر آب زنیه یعنی با تخریب موقعیت دیگران سعی میکنن موقعیت خودشونو تثبیت کننن .

گالان اوجا میگفت درافتادن با حقیر ، حقارت می آورد .

توی پرانتز :

* کار امسال و پارسالت که نیست ، من که میدونم هزار جای وجودت واسه چی آتیش گرفته !

* آخه مردک اگه منم از ترفندهای دخترانه خودم استفاده کنم که هیچ احمقی حق رو به تو نمی ده . همینطور که تا حالا نداده.....

* بر خرمگس معرکه صلوات ! تو این گیر و دار تو دیگه چی میگی ؟ بابا قبول تو خیلی خوشگلی بچه ها فقط اینو نیگا کنین !!

* من رسما به آستانه انفجار رسیدم .

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست /

 

نظرات 9 + ارسال نظر
آنجلینا پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:06 ب.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

در افتادن با حقیر حقارت می آورد؟؟؟؟
کمی نا موافقم!!

راستی از آستانه انفجار تا پرواز تنها چند نفس باقیست!!

یک آدم اینجوری پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:31 ب.ظ http://yekadameinjoory.blogsky.com

نمی خوام فضولی کنم اما خیلی مبهم بود و خیلی عصبانی... من چی بگم؟

پگاه پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ب.ظ http://6071.blogfa.com/

سلام گلم خوبی؟
یه ذره با مطلبت مخالفم
بازم بیا اون ورا بای

رویای خاکستری پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام عزیزم خوبی؟
آره موافقم. وقتی به حقارت کسی پی ببری و باز هم باهاش در بیفتی ٬ اونو بیشتر از حقارت در میاری و خودتو کوچیک می کنی.
اگر سخن گفتن نقره است ٬ سکوت کردن طلاست

موفق باشی گلم

روزبه پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

درست منظورت رو نفهمیدم!
مخاطبت کیه؟!
به هر حال من که از اینجور آدمهایی که گفتی متنفرم.
من به روز شدم((سلام))
خوشحال میشم بیای

الهه پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:04 ب.ظ http://mynest.blogsky.com

سلام سعیده جونم
این دوره که همه از همدیگه نردبونی ساختن برای بالا رفتن بدون اینکه به فکر طرف مقابل باشن که ممکنه زیر پای اونا له بشن...
آدما خودخواه شدن

مهسا شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

سلام
مطمئننی حالت خوبه ؟
در و پنجره رو وا کن یه کم هوا عوض شه عزیزم. مراقب گاز co2
باش.
این آقاهه کیه؟
من اصلا فوضول نیستما!

امی یکشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:41 ب.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com

سلام سعید جان خوبی خو شی
ایول داستان با حالی بود
من اپم بیا پیشم
اگه میشه ائل بخون بعد نظر بده منو اینجا قصه میگم:

من برای سالها می نویسم سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه

مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود و یکی نبود...........
یا حق

مهشید دوشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:04 ب.ظ http://www.asheghe-zibaei.blogfa.com/

خدا جون , گرمی دست آدما , دروغیه
خدا جون , چشمای من , اسیر این شلوغیه
خدا جون , رنگو وارنگن آدما , جور واجورن
خدا جون , قولای این آدما کشک و دوغیه
من می خوام , دست نوازش بکشی روی سرم
من می خوام ترانه هاتو بشنوه , گوش کرم
خدا جون می خوام یه عاشقی باشم برای تو
که تو دستامو بگیری که دیگه هیچ جا نرم
خدا جون من پر از اشتباهمو و پر از بدی
چرا پس راه درستو , تو نشونم نمی دی ؟
خدا جون , گم شدم اینجا , نکنه ندیدمت ؟
آخ خدا جون , من دارم میشم شبیه خط خطی
من دارم حل میشم اینجا , دارم عادت می کنم
من دارم به هر کسی , عرض ارادت می کنم
این مترسکا دارن , قلبمو , آتیش می زنن
آره من دارم , همین ها رو زیارت می کنم
خدا جون , نمی کشی دست نوازش رو سرم ؟
پس چرا بهم نمی گی که کنارشون نرم ؟
آخه عشقی , که دارن این آدما , قلابیه
شایدم گفتی بهم , من نشنیدم , که کرم ...
کاشکی بارون , منو میشستو و میبرد از رو زمین
من می خوام تازه بشم , خب تازگی , یعنی همین
خدا جون , چیز زیادی دارم از شما می خوام ؟
خدا جون , تورو خدا , یه کم با من حرف بزنین ...



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد