( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

سهراب سپهری

 

شراب  باید خورد

و در جوانی یک سایه راه باید رفت

همین ....

 

نظرات 11 + ارسال نظر
آرش یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

و حتما در یک روز بهاری؟؟؟؟

آرمین آران دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ق.ظ http://aranlar.blogsky.com/

همین
خوب لابد کافیه دیگه چون شراب رو که زدی دیگه ... آره واقعا کافیه
همین

مسعود دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:55 ق.ظ http://www.vesaleyar.blogfa.com

آدم اگه شراب بخوره دیگه نمی تونه درست راه بره ....:)

وحید دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلام
خوبی؟
چی بگم.خیلی عمیقه بستگی داره چه جوری بهش نگاه کنی.
مثلا می شه گفت در جوانی باید تنها باشی!
.
.
.
من با چهارمین سوال سخت آپم
ممنون می شم بیای

آمنه دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:20 ب.ظ

ما نیز دلمان شراب ناب شیراز می خواهد.
و رفتن و گذر کردن که بخش بزرگی از زندگی مان شده .

مسیح دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:01 ب.ظ

آفرین!سعیده ی من!
همین!

رویای خاکستری دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

گل در بر و می در کف و .....

سلام عزیزم. خوبی؟
من آپم
منتظرم.
موفق باشی

روزبه دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلام سعیده جان
دوست دارم خودمو خفه کنم(به همراه کامپیوترم و قالب شما)!
آخه این چه قالبیه؟!
تو خیلی از نماشگرا کامل باز نمیشه
قسمت نظراتش میافته سمت راست تصویر که توی نمایشگر نمیافته
کلی با تنظیمات کامپیوترم ور رفتم تا تونستم بعد از این همه مدت کامنت بذارم!
دارم از خجالت میمیرم!
به خاطر همه ی نظراتت یه دنیا ممنونم
امیدوارم منو ببخشی
به خدا اگه میتونستم زودتر کامنت میگذاشتم
و اما نوشته ی کوچولوت:
ساده، زیبا،پر محتوا و گیرا بود(همه رو بدون اغراغ گفتم).
ونوشته ی قبلی:(همه رو اینجا مینویسم که ببینی)
منم با اینکه همش یه ساله از دبیرستان رفتم دلم برای حال و هواش یه ذره شده.بوی سنجد رو احساس میکنم.دعای قشنگیه....
دوست داشتم به جای همه ی نیومدن های ناخواستم کامنت بذارم
دیگه باید برم سعیده جان
به بزرگی خودت ما رو عفو کن
سعی میکنم جبران کنم
شاد و موفق باشی....

دریا چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ق.ظ http://biseda62.blogfa.com

کاملاْ موافقم ... هم با شرابش هم با راه رفتنش ...

عرفان چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:17 ب.ظ http://shabestaneshgh2007.blogfa.com/

به کلبه تنهایی منم سر بزن
سلامم را تو پاسخ گوی،در بگشای
بیا بگشای در،دلتنگم
حریفا!میزبانا!میهمان سال و ماهت
پشت در چون موج می لرزد

تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش
بر من شوق زیستن داد
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را به میهمانی
گلهای باغ می آوردو گیسوان بلندش
را به باد می داد و دست های سپیدش
را به آب می بخشید
و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند


آسمون دلت آبی و لبت خندان

مینو چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:31 ب.ظ http://http:/zhiivaar.blogsky.com

سلام عزیزم
سراغی خبری از ما نمی گیری
دوست داشتی یه سر بزن دوستم به روزم
در ضمن منم با تو موافقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد