( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

موش مردگی !

تابستون گذشته یه روز بر حسب اتفاق یه موش سیاه تپل خوشگل اومد تو مرکز ما . اونقدر دوست داشتنی بود که وقتی رو دو تا پاهاش می ایستاد و زل می زد بهت ، دلت میخواست بری ماچش کنی . شده بود تنها رفیق من تو این ساختمون بی رفیق ! کم کم بهش عادت کرده بودم . اما از اونجایی که بودن موش تو یه آزمایشگاه میکروبشناسی همیشه خطرناک بوده و هست ، باید می کشتیمش . نیم کیلو سم موش به خوردش دادیم و هر روز سرحال تر میشد . آخر سر با لنگه کفش زدن تو سرش و طفلکی مرد !

حکایت عشق ، حکایت همین موشه است . هر اندازه ملوس و دوست داشتنی ، هر چقدر بهش عادت کرده باشی ، آخر سر باید با یه لنگه کفش بزنی تو سرش !

 

نظرات 13 + ارسال نظر
رویای خاکستری یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.royayekhakestary.blogsky.com

سلام سعیده جان.
آره. باید بگم که دوست داشتن برتر از عشقه. لا اقل لنگه کفش نداره و صادقانه تره.
موفق باشی

آمنه سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:05 ب.ظ

موافق نیستم
عشق هر چی بزرگتر میشه آدم بیشتر رشد می کنه
مگه اینکه
چیز دیگه ای رو اسم عشق روش بذاری.



شروین سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.shahriyareman.blogsky.com

سلام
می دونی بی معرفتا رو می گیرن؟
به نبودنم عادت کردی یا می خوای به بودنم عادت نکنی که آپ می کنی خبرم نمی کنی
اومدم بگم آپ کردم ولی حالا که تو خبرم نکردی منم نمی گم که بیای
منتظرتم
خوبی/
می خوام برم کیف المانیه رو بخرم
یه خبر جدید بود
زودی بیا
دلم برات تنگ شده ها

شروین سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.shahriyareman.blogsky.com

سلام
راستی در مورد آپت هم موافقم
البته به نظر من تا عادت نکردی باید بکوبی تو سرش نه با دمپایی یا لنگه کفش بلکه با آجر
هه هه
باهال بود
بیا بدو دیگه

یاسر سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:18 ب.ظ http://faryadegharibe.blogfa.com/

سلام سعیده

موش؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

اسمش و که میاری تنم مور مور میشه

چه طوری توی موش حکایت عشق و دیدی؟؟؟!!!!!!!!!

مینو سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.zhiivaar.blogsky.com

سلام عزیزم
میگم قبلا مهربونتر بودیا ! الان یه ذره درصد خشونتت افزایش پیدا نکرده ؟

محسن یوسفی چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://eskada.persianblog.ir

چرا سه کامنت آنهم خالی؟!

وحید چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:07 ب.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلام
خوبی؟
معلومه تجربه داری ها...
خدا کنه با لنگه کفش تو سر ما نزنن
ببخشید دیر اومدم
راستی من آپم
فعلا...

ثالث پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:42 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

سلام
عاقبت دوری رویش قسمتم شد...
سر میزنی؟

وحیده پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:51 ب.ظ

فعلا که هر جا چشم می دوزی این عشقه که با لنگه کفش داره می زنه تو سره همه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یک آدم این جوری! پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ

لنگ کفش در رابطه با عشق جواب نمی ده! باید از چیزای بزرگ تری استفاده کنی!(البته بزرگتر و محکم تر!!)

آرش یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

ای قاتل
آخه چه جوری دلتون اومد به این وضع فجیع بکشینش؟
یعنی با شوهرتم می خوای همچین برخوردی داشته باشی.

[ بدون نام ] یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 ب.ظ

و این نهایت بی معرفتیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد